درام بازار بورس تهران
محمد طبیبیان
25 بهمن ماه 1392 متنی که در زیر این نوشته نقل قول شده در تاریخ 24 بهمن ماه در سایت ایلنا قرار گرفت. در آن متن صحبت از این است که برخی از معامله گران و فعالان بازار بورس از افت قیمت سهام در بازار تهران که در هفته های اخیر رخ داده است و شاخص را از نقطه اوج خود در 15 دیماه با شیب تند تنزل داده، نگران شده و اقدام به اعتراض و نامه نگاری به مسئولین نموده اند(در مورد رخ داد و روند شاخص بورس نیز مطلبی در شماره 24 بهمن ماه 1392 دنیای اقتصاد منتشر شده که حاوی اطلاعات مفیدی است. این متن نیز برای علاقمندان در ذیل همان مطلب درج شده است). این ماجرا از یک طرف حالت درام و از طرف دیگر حالت طنز آمیز دارد. در جهان امروز بازار های سرمایه را اگر بخواهیم برحسب درجه ریسک پذیری و در نتیجه مسئولیت پذیری و مراقبت شرکت کنندگان و فعالان در آن تقسیم بندی کنیم بازار بورس در در جه اول قرار می گیرد. در درجه بعدی سایر دارائی ها و خصوصاً در کشور هائی که اوراق قرضه دولتی وجود دارد، اوراق قرضه دولتی و پس انداز بانکی به عنوان سرمایه گذاری با ریسک کم به حساب می آید. برای روشن شدن مطلب یک مثال مطرح می کنم. در زمان بحران مالی سالهای 2008-2010 در آمریکا چند شرکت بزرگ وام رهنی و بیمه و سرمایه گذاری در آستانه ورشکستگی قرار گرفت. برخی از آنها ورشکسته شده و سهام سهامداران سوخت شد. برخی دیگر به کنترل دولت در آمد تا به وضع آنها سر و سامان داده شود. در زمان رسیدگی به این شرکت ها اولین اولویت، پرداخت مطالبات مربوط به فروشندگانی بود که به این شرکت ها کالا و یا خدمات فروخته بودند(مانند شرکت های آب و برق...) و منتظر دریافت بهای آن بودند. بعد از آن مطالبات وام دهندگان به این شرکت ها مورد بررسی قرار گرفت. در نهایت هم بر سهام کسانی که سهامدار بودند قلم قرمز کشیده شد. نه تنها به آنها چیزی داده نشد بلکه مورد انتقاد و سرزنش نیز قرار گرفتند که چرا وظیفه خود را به عنوان سهامدار انجام نداده و مدیریت و عملکرد شرکت را زیر ذره بین قرار ندادید و مدت ها غفلت نمودید تا شرکت به این روز بیفتد که از پول مالیات پردازنده بایسی مورد باز سازی قرار گیرد. البته پس از چند سال که شرکت ها به روال قرار گرفتند سهام آنها فرروخته شد و پول حاصله به خزانه دولت ریخته شد، یعنی پول مالیات دهنده با سود آن باز گشت داده شد. در کشور ما، اینکه هر کس می توانست درک کند که بازار سهام کشور دارای روند و شرایط مبتنی بر متغیر های حقیقی نیست کاملاً واضح بود و سالها است که چنین بوده است. اینکه در این بازار توسط برخی نهادها و موسسات بزرگ حکومتی و مالی و بانکی دخالت های مختلفی اعمال می شده نیز بر کسی پوشیده نبوده است. اتفاقاً این بزرگواران معترض انگشت بر روی یک نکته ای قرار داده اند و به عنوان پیشنهاد راه چاره ای مطرح کرده اند که خود این امر یکی از ام المسائل بازار بورس بوده است. به این نقل قول از نامه این معترضین توجه کنیم:" در این روزهای سخت که شایسته است افراد حقوقی و سرمایه گذاری های بزرگ و بانک ها به کمک سهامداران حقیقی و به حمایت از سهام های زیر مجموعه های خود بیایند "!! . به این عزیزان بزرگوار باید گفت که آیا بهتر نبود وقتی اینگونه واحد ها که نامبرده اید وارد بازار بورس می شدند، در آن موقع بایستی معترض می شدید و به مسئولین نامه می نوشتید که بازار بورس محل فعالیت بخش خصوصی است و هر جای دنیا شرکتها و بانکها وارد شوند تا بر قیمت ها اثر بگذارند قوه قضائیه آنها را مجرم تلقی کرده و جریمه و مجازات می کند؟ حال بر عکس روال متعارف می خواهید که بانکها و دیگران به زور، آن هم با پول مردم باد را در این بادبان ژنده نگه دارند؟ یا به این فراز از نامه مزبور توجه کنیم: " آیا سزاوار است که با تبلیغات فراوان مسئولین در رسانه های دیداری و شنیداری و همچنین سایت های اینترنتی یک عده افراد جامعه که کم هم نیستند و به آمار خودشان (هفت میلیون سهامدار جز) هستند را به این بازار کشانده و دولت محترم و سازمان خصوصی سازی با فروختن و عرضه بی تدبیر سهام زیاد به افراد، آنها را در باتلاقی به نام بازار سرمایه تنها گذاشته و گرفتار نماید و هیچ حمایتی از سهام های عرضه شده که بعضا هم زیانده هستند ننمایند و افراد با حسرت و غم و اندوه فراوان شاهد افت ارزش سهام عرضه شده و ذوب سرمایه هایشان باشند ". افرادی که خود اقرار می کنند، از کم و کیف جائی که قدم نهاده اند بی اطلاع بوده اند و پیرو تبلیغات عملکرده اند و به جای بررسی اسناد مالی شرکت ها و شرایط کلی اقتصاد، نسنجیده و مطالعه نکرده سرمایه خود را به خطر انداخته اند جای بسی تاسف دارد، ولی باید به این عزیران گفت نام بازی همین است یاران. در کشور های پیشرفته تمام کار گذاران موظف هستند به مشتریان خود تعهد نامه ای را تحویل دهند و اصرار می کنند که فرد مراجعه کننده این تعهد نامه را دقیقاً بخواند و متن آن این است که من که مشتری خرید سهام هستم نسبت به ریسک ها و زیان ها و هزینه های این کار آگاهم و می دانم ممکن است در اصل مایه هم متحمل زیان شوم. و پس از امضاء این تعهد نامه است که کار گذار برای فرد مشتری حساب باز می کند. آیا سالهائی که شاخص سهام بازار بورس افزایش می یافت کسی از خود پرسید چگونه است که یک اقتصاد با رشد اقتصادی منفی و سرمایه گذاری خالص ناچیز و نرخ بیکاری عظیم و شرایط بین المللی بحرانی به چه دلیل بازار بورسی پر رونق دارد؟ و آن وقت که عزیزان اضعاف سرمایه خود را می شمردند لازم نبود به مسئولین بازار بورس و سایر مسئولین اقتصاد کشور گوشزد کنند که این روند با مشکل روبرو خواهد شد چون یک حباب بیش نیست؟ چند روز پیش در روزنامه ای خواندم که فردی گفته بود رونق بازار بورس نشان دهنده رونق اقتصادی است. زهی خیال باطل! اجازه دهید یک مثال مطرح کنم. در سالهای قبل از 2009 اگر در اینترنت جستجو می کردید برای پر رونق ترین بازار بورس جهان بازار بورس زیمبابوه را می یافتید. کشوری که ارزش پول آن آنقدر تنزل کرده بود که هر دلار آمریکا معادل چند میلیارد دلار زیمبابوه بود. در این کشور اسکناس معادل 100 تریلیون دلار(با 14 صفر) در جریان بود و عملاً بی ارزش تر از بی ارزش. تمام فعالیت های اقتصاد در مرحله فلج قرار داشت و 80 درصد نیروی کار آنجا بیکار بودند. در این حال بازار بورس این کشور از رشد بی بدیل برخوردار بود. نه به دلیل رونق اقتصادی، بلکه به این دلیل که دولت این کشور از یک طرف با سرعت شتابان به ایجاد پول و تزریق آن به داخل اقتصاد مشغول بود و از طرف دیگر، مردم که دارائی دیگری برای خرید در دست نداشتند این پول ها را صرف خرید کاغذ هائی می کردند که به عنوان سهام شرکت ها به فروش می رفت. این مورد و موارد متعدد دیگر نشان از رونق اقتصاد نبوده و نشان از سوء مدیریت آن است. بازار بورس در شرایطی که ازسلامت برخوردار باشد یک نهاد بسیار مهم برای تجهیز سرمایه از یک طرف و نظارت عمومی بر کار کرد شرکت ها و بخش مولد اقتصاد از طرف دیگر است. یک نهاد بورس سالم کانون بها ورزی در اقتصاد کشور محسوب می شود. لیکن اگر از شرایط ناسالم برخوردار باشد، مانند مورد ذکر شده، می گویند که بازار بورس کازینوی مردان ثروتمند است! کازینو هم محل برد و محل باخت است. در کشور ما هم متاسفانه زمینه سرمایه گذاری برای اکثر مردم محدود به مستغلات، ارز و طلا و بازار بورس، اوراق مشارکت و پس انداز بانکی بوده و نرخ بازگشت این دو رقم اخیر از تورم پائین تر و بنا بر این برای کسانی که پول خود را در این زمینه ها صرف کرده اند همراه بازیان بوده است. متاسفانه امکان سرمایه گذاری مستقیم در کسب و کار تولید و کشاورزی نیز برای بسیاری از مردم به دلائلی که جای بحث دارد منتفی شده است. بنا براین شقوق باقیمانده برای مردم معدود و بازار بورس نیز یکی از این شقوق معدود بوده است. به هر حال این واقعیت رافع مسئولیت شرکت کنندگان در بازار بورس نیست که صاحب سود و مسئول زیان خود هستند. اگر در آن میان نیز سوء مدیریت و فساد در شرکت ها باعث زیان گردیده، راه ناگزیر پی گیری قضائی است. به نظر اینجانب در این مقطع ضروری است شرایط بازار بورس کشور به صورت عمقی مورد باز نگری قرار گیرد، دست بازیگران بزرگ حکومتی از آن کوتاه شده و این زمینه فقط به زمینه فعالیت بخش خصوصی واقعی تبدیل گردد، وعملکرد آن بر اساس شفافیت و اطلاع رسانی کامل و نظارت بر اصول رقابت و انصاف از طرف دستگاه ناظر هدایت شود. ترتیب فعلی که عملاً دستگاه ناظر و دستگاه مدیریت کننده بورس یکی است و یا بقدری نزدیک هستند که از یکدیگر قابل تشخص نیستند، ترتیب کار آمدی نیست. مانند بسیاری از کشور های پیشرفته ضروری است یک دستگاه ناظر واحد بر کل سیستم مالی کشور از جمله بانک ها نظارت داشته باشد. در بسیاری از قوانین مربوط به دستگاه ناظردر کشور های صنعتی، وظیفه فرهنگ سازی و آموزش عمومی پیرامون بازار های مالی نیز از وظائف دستگاه ناظر محسوب می شود. در این مورد شایسته نیست از تجریه دیگران غفلت کنیم.
|