بسمه تعالی
فتح خرمشهر و توسعه ملی
عباس آخوندی[i]،
عضو هیات علمی دانشگاه تهران، 2/3/1391
سخن این است که بدون داشتن دولت-ملت[ii]
مستقل دسترسی به توسعه ناممکن است. حتی در عصر جهانی
شدن و بافرض تعامل حداکثری با جهان، باز به دولت-ملت
كارآمد نیازمندیم. نکته تاریخی آن است که تداوم و استقلال دولت-ملت ایران پس از
جنگ تحمیلی اخیر تا حد زیاد مرهون و تابعی از فتح خرمشهر است و این نکتهای است
که کمتر بدان پرداخته شده است. از دهه نود میلادی به این سو که گفتمان جهانی شدن
قوت گرفت، شاهد رویکردهای متفاوتی در برابر این پدیده نوظهور هستیم. در ارين
ارتباط، طیفی از نظرها از انکار کلیت گفتمان جهانی شدن و پروژهي استکباري
خواندن آن، تا سادهانگارانه ناقوس پایان تسلط عصر دولت-ملتها را رسما اعلان
کردن فراروی ماست. البته در این میان رویکرد دیگری نیز وجود دارد که همچنان
معتقد به تداوم دولتملتها است لیکن با فرض استحاله در ماهیت آنها و کارکردهای
درونی و بینالمللی آنها. فارغ از اینکه ما درکجای این طیف قرار بگیریم، اصل
تداوم كاركرد بنيادين دولت-ملتها غیر قابل چشمپوشی است و هر چه میگذرد نظریات
پشتیبان تداوم نقش کلیدی این نهاد در سطح جهانی قوت میگیرد هر چند قواعد جدید
ناشی از فرایندهای جهانی شدن بطور مؤثری بر فرایندهای تصمیمسازی و تصمیمگیریهای
دولت-ملتها در سطح ملی و بینالمللی اثرگذاشته است.
درواقع، جهانی شدن شبکههای اجتماعي جدیدی در سطح جهاني
به وجود میآورد که موجب ارتباطات عمودی گسترده و نوینی میشود که شبکههای محلی
و ملی را به شبکههای جهانی وصل میکند. همچنین این فرایند موجب تغییر فرم و
نوع شبکههای ملی و محلی كه همان ساختارها و نهادهاي اجتماعي ملي و محلي هستند میگردد.
لیکن هیچگاه آنها را از بین نمیبرد. حال در این چارچوب، مفهوم توسعه به قدرت
اثرگذاری شبکههای ملی بر شبکههای بینالمللی تبدیل خواهد شد. یکی از اساتید
صاحبنام ایران در علوم سیاست در جلسهای اعلام میداشت که چنانچه بخواهم از تمام
عوامل مؤثر بر توسعه فقط یک عامل را انتخاب کنم، تعامل فعال با جهان را به عنوان
مهمترین عامل توسعه قلمداد خواهم کرد. من به گفته این استاد عزیز از بن دندان
معتقدم، چون اساسا توسعه درخلاء بیمعنی است. توسعه نتیجه افزایش توان رقابتپذیری
در سطح جهانی است و این چیزی نیست که در تنهایی به دست آید. لیکن سخن اینجاست که
لازمهی تعامل در گام یک اثبات وجود مستقل دولت-ملت است. در غیبت دولت-ملت
تعامل فاقد وجه است. به گفته آن شاعر:
ذات نا یافته از هستی
بخش
کی تواند که شود هستی بخش
پس در گام یک ما به یک دولت-ملت واقعی نیاز داریم که آن
تعامل مثبت با جهان را به منظور افزایش توان رقابتپذیری ایران سازماندهی نماید.
میتوان گفت که تا پیش از انقلاب مشروطه، ایران فاقد چنین دولتی بود. فرایند ملتسازی
در تاريخ معاصر ايران به واقع از جنبش مشروطه آغاز میگردد و منجر به تاسیس دولت
مدرن در ایران میشود، هر چند این دولت هنوز با تعریف دولت-ملت فاصله زیادی
داشت. حس تعلق ملی در آحاد ملت ایران در جریان نهضت ملي تقویت و همبستگی ملی تا
حد بالایی شکل میگیرد. لیکن این فرایند در جريان پيروزي انقلاب اسلامي بود که
با ایجاد یکپارچگی ملی به اوج خود میرسد و ملت ايران به عنوان يك ملت تمامعيار
به مفهوم نوين آن ظهور پيدا میکند و نسبت به سرنوشت خود با راي به جمهوري
اسلامي اتخاذ تصميم مینماید. در همين راستا، مهمترین دستاورد فتح خرمشهر تثبیت
تمامیت ملی ایران بود که در جریان جنگ به مخاطره افتاده بود.
آنچه که طراحان جنگ بر علیه ایران تدارک کردهبودند تصاحب
قطعهای از خاک ایران نبود، بلکه فروپاشی تمامیت ملی ایران بود. لحظهای بیندیشیم
که چنانچه صدام و حاميان بينالمللي وي در این جنگ پیروز شده بودند، مفهوم ملت ایران
اکنون چه بود؟ هرچه بیشتر به این سؤال مقدر تاریخی بیندیشیم، عظمت کاری را که
دلاورمردان ایران در حفظ تمامیت ملی ایران انجام دادن برایمان بیشترجلوه
خواهدکرد. تامل در برابر این سؤال است که ايراني وطنخواهي را وامیدارد که در
برابر تمام کسانی که کوچکترین سهمی در آزادی خرمشهر داشتند سر تعظیم فرود آورد و
حرمت آنان را پاس بدارد. قطعا در پیشانی این گروه شهیدان، جانبازان و کسانی
قراردارند که در خط مقدم جبهه آزادی خرمشهر جنگیدند و این ملت را از خطر فروپاشی
رهانیدند. خرمشهر را تمام ملت ایران آزاد کردند. آز آن زن روستایی که در دهي،
اندک آذوقهای برای رزمندگان تدارک میدید تا جوانان و مردان شهری و روستايي که
برای دفاع از سرزمین ایران بسیج شدند و تا نیروهای رزمنده سپاه، ارتش و بسیج.
بنابراین ملت ایران پس از فتح خرمشهر یکبار دیگر زاده شد و خرمشهر به ملت ايران
تعلق دارد.
آزادی خرمشهر را میتوانیم به عنوان یک واقعه بزرگ آزمون
تاریخی ملتسازی ملت ایران نام ببریم. فتح خرمشهر از دوبال دولت-ملت ایران رسالت
ملتسازی را به سرانجام رسانيد؛ حد اقل از فروپاشی آن جلوگیری نمود. از این رو
است که فتح خرمشهر نقش کلیدی در ایجاد مقدمات توسعه ملی در ایران دارد و بدون آن
توسعه ایران در عصر حاضر بیمعنی است. بسیاری این تعبیررا بکار میبرند که ما در
جنگ حتی یک وجب از خاک ایران عزیز را به بیگانه ندادیم. اين قلم برا ين ادعا است
كه این پرارزش است لیکن، خاک ایران توام با ملت آن با معنی است. ما وقتی میگوییم
به این آب و خاک تعلق داریم، یعنی حس تعلق به ملت عزیز ایران داریم. ملت یعنی،
جهانبینی، دین، آیین، اسلام، ایمان، فلسفه، تاريخ، فرهنگ، موسيقي ،شعر، ادبيات،
سبک زندگی، امنیت، آرامش، منابع مادی و معنوی، رفاه، خلقیات، دوستی، مهربانی، پیوند
و در نهایت همهی هویت و همهی وجود ما! و این آن چیزی است که ارزش جانسپاری
دارد. اگر میگوییم "چو ايران نباشد تن من مباد"، به دليل جغرافياي
فيزيكي نيست بلکه به دليل تعلق به این ملت که تمام هویت ما را شکل میدهد است كه
سرازپا نمیشناسیم. و ما همهی این را مدوین دلاورمردان رهاییبخش خرمشهر هستیم.
با این وجود ما در مرحلهی دولتسازی پس از ملتسازی
خرمشهر درجا زدیم. منظور از دولتسازی دسترسی به مجموعهی مورد اجماعی از منافع
ملی است که موقعیت رقابتپذیری ما را در سطح جهان حفظ و ارتقا بخشد و قواعد و
نهادی که همواره آن را پاس بدارد. و از آنجا که شخصیت و ماهیت دولتها از اشخاص
جدا است، هرچند سیاستهای اجرایی بسته به جریانهایی که دولت را تصاحب میکنند میتواند
متفاوت باشد، لیکن هیچگاه مجموعهی منافع ملی و قواعد و حاكميتي كه براي پاسداري
از آن بوجود آمده است نمیبایست مورد تردید و نقض قرار گیرد. آنچه ما در نگاه
دوباره به دولتهایی که پس از جنگ در ایران برسرکار آمدند در مییابیم آن است که
تعاریف آنها از مجموعهی منافع ملی ایران متفاوت بودهاست. تو گویی که آنها به
ملتهای متفاوتی تعلق داشتهاند؛ حد اقل به دو ملت! و این قطعا اصل حاكميت ملي
در ايران را خدشهدار ساخته و موجب کاهش موقعیت رقابتپذیری ملت ایران در سطح
جهانی گشته و ما را از توسعه باز داشته است. از این هشدارانهتر آنکه روند گسست
اجتماعی و فروپاشی اخلاقی در ایران ملتسازی تحقق یافته را نیز به مخاطره
انداخته است. عدهای هر روز با ترفندی تلاش میکنند بخشی از این جامعه را از این
ملت جدا سازند. و عدهای ناآگاه برای آنان هورا میکشند و در عمل آب در آسياب
روند ملتشكني ميريزند. و این همان چیزی است که وطنخواهان از آن تحت عنوان
مخاطره تباهی خون شهدا و زحمات و رنج رزمندگان یاد میکنند. باشد که به هوش بیاییم
و رخنهای که در یکپارچگی اجتماعی ایران در حال رخداد است سد کنیم. ونهایتا به
فکر توسعه ایران باشیم. امروز با اندوه و حسرت اشعار استاد مصطفي سرخوش را كه به
واسطهي دوستي عزيز به دستم رسيده بود میخواندم. هرچند او در سال 1331 این
اشعار را سروده است لیکن گویی وصف حال امروز ماست:
کجا رفت آن دانش و هوش
ما؟ که شد مهر ایران
فراموش ما
که انداخت آتش در این
بوستان؟ کزان سوخت جان و دل
دوستان
که چشم جهان بین ما کور کرد ؟ که
ما را ز راه خرد دور کرد
که چید این گل سرخ خوشروی را؟ کزان برد هم
رنگ و هم بوی را
که کند این درخت کهن را ز جای ؟ که برد از کف ما دل
و دین و رای
که نا مردمی را بما یاد داد
؟
بروبوم ما را که برباد داد
چرا آتش مهر ما سرد شد
؟
کزان گونهی سرخ ما زرد شد!
باشد كه باز از سر مهر گردِ هم آييم و به رسم خرد روند
گسست اجتماعي ايران را سد كنيم و در انديشه توسعه ايران
باشيم.
|