روحانی آتش نشان یا معمار؟ 30 شهریورماه 1393
مجله اندیشه پویا در شماره(19) شهریور
ماه 1393 خود، این پرسش را برای افراد مختلف مطرح کرده و پاسخ آن ها را در مجله
درج کرده است. پرسش این است که "آیا آقای روحانی، رئیس جمهور، باید نقش آتش
نشان را ایفا کند یا نقش معمار را ؟" این پرسشی بسیار عام است و هدف آن نیز
این است که افراد مختلف از زمینه های مختلف فکری بتوانند بر حسب اندیشه و منش
حرفه ای خود به آن پاسخ دهند. در زیر پاسخ من به این سئوال آمده است.
نه آتشنشان، نه معمار
محمد
طبیبیان
حسن روحانی
نه آتشنشان و نه معمار بلکه باید رئیسجمهور ایران باشد. کشور ایران در شرایط
فعلی با بحرانهای مختلفی روبهروست؛ بحرانهایی که لازم است با درایت و کیاست برای
رفع آنها قدم برداشته شود. شاید برخی این بحرانها را به آتش تشبیه کردهاند و
در مقابل برای رئیسجمهور نقشی بهعنوان یک آتشنشان تصور میکنند. واقعیت کار
رئیسجمهور اما بسیار پیچیدهتر از اینگونه قیاسهاست. در سالهای گذشته فردی
بر کرسی رئیس دولت نشسته بود که ادعا میکرد فرمان و ترمز را از اتوبوس برکنده و
بیپروا گازِ ماشین ادارۀ کشور را گرفته است. مشاهدات چه چیزی را نشان میدهد؟
آیا رانندهای که چنین رانندگی میکند، جز این بود که درنهایت اتومبیلاش به دره
سرنگون شود یا در مسیر با صخره برخورد کند؟ نتیجۀ دیگری قابل تصور بود؟ گمان
نمیکنم. مشکلات امروز کشور، عمیقتر و راهحل گذر از آنها صعبتر از آن چیزی
است که شاید دولت موجود تصور میکند. نتیجۀ مشکلات اقتصادی کلانی را که امروز
گریبانگیر کشور است میتوان در قالب تورم و بیکاری سنجید و مشاهده کرد. این در
حالی است که بسیاری از مشکلات اجتماعی موجود در جامعۀ ایران بهسادگی قابل سنجش
و مشاهده نیستند. گاهی این مشکلات خود را بهصورت نرخهای بالای طلاق، اعتیاد و
جرموجنایت و تعداد زیاد زندانی و پروندۀ قضایی یا مهاجرت و... نشان میدهد. اینها
همه علامت ثانویۀ مشکلات موجودند و درک عمیقتر و یافتن راهحل برای رفع آنها
کاری است بسیار مشکل. فراموش نکنیم که در نگاه جامعهشناسان این مشکلات بهمثابه
آتش زیر خاکستر تلقی میشوند. بنابراین در وضعیت فعلی یافتن راهحل برای برخی
مسائلی که دولت با آن مواجه است غیرممکن به نظر میرسد. مشکل روابط خارجی و
تحریمها از این جمله است؛ هرچند که تا اینجای کار و در حد توان دولت کارهای
پرمشقت و بزرگی را به ثمر رسانده است.
طبق عادت
سعی میکنم برخی مسائل را در ذهن خود بهصورت یک برنامهریزی ریاضی ترسیم کنم؛ چرا
که ریاضی خالصترین نوع منطق است. برای برنامهریزی مشکلات موجود وقتی تابع هدف
را از یک طرف و قیودی که برای بهینهکردن تابع هدف وجود دارد از طرف دیگر، برشماریم،
به نظر میرسد که تعداد قیود و شروط داخلی و خارجی به اندازهای زیاد است که
مجموعۀ راهحلهای این سیستم ریاضی یک مجموعۀ تهی خواهد بود. مبتنی بر این مسئله ریاضی، اگر دولت درنهایت با یک راهحل ظاهر شد، کاری کارستان کرده است. در غیاب
سیستم سیاسی متکی بر احزاب، برخی نمایندگان محترم مجلس چنان موضع میگیرند که
گویا کشور با مسائل بحرانی روبهرو نیست و اولویت اول نجات این کشتی طوفانزده
نیست. (شاید بهعنوان یک شهروند در نظارۀ نمایندگان مجلس اشتباه میکنم و
امیدوارم چنین باشد. اما اگر با احتمال کم هم این برداشت به واقعیت نزدیک باشد
جای نگرانی دارد.) با این محدودیتها و مشکلات اگر دولت بتواند به سروساماندادن
شرایط سیستم اداری کشور (که خود مشکل عظیمی است)، بازسازی نظام اداری و مدیریتی
و بازکردن گرههای بینالمللی بپردازد و برخی بحرانهای اقتصادی را تخفیف دهد
کار بزرگی انجام داده است. با شرایط فعلی هیچ رئیسجمهوری در یک دورۀ چهارساله
نمیتواند به پیشبرد امور توسعه در کشور بپردازد. نمیتواند هم تورم سیچهل درصد
را کاهش دهد و در نرخ رشد منفی تولید ملی، تغییر جهت ایجاد کند، هم بیکاری و مشکلات
اجتماعی را برطرف کند و زیربناهای فرتوت را بازسازی کند و ظرفیتهای جدید ایجاد
کند. و از همه مهمتر سرمایۀ اجتماعی و ذهنیتهای تخریبشدۀ فردی را التیام دهد.
بنابراین بهتر است تا اطلاع ثانوی اقشار فرهیختۀ جامعه گرچه آرمان و ایدئالهای
بزرگ دارند و حفظ آنها ضروری است، اما واقعیتها را از نظر دور ندارند و توقع
بیش از مقدورات از دولت نداشته باشند.
|
|
|